برادر شهید
دوشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۲۰ ب.ظ
دعای توسل در جبهه می خواندیم بعد این که آخر دعا مداح در مورد ائمه اطهار و وقتی میخواند یک دفعه دیدم که یک نفر دوش مرا گرفت و بلند شد و بعد افتاد من در تاریکی دست به پیراهن وی زدم و دیدم که حسن است و دعای توسل همین جا قطع شد و بعد با معالجه پزشک گفت که مشکلی ندارد فک میکنم چیزی دیده یا شنیده که چنین حالتی به او دست داده. فردا صبح دیدم که در بیرون سنگر روی تپه ای نشسته و نامه می نویسد او آن شب حضرت زهرا را دیده بود و در نامه اش به خانواده اش گفته بود. ای پدر شما باید اسماعیل وار و اسماعیل های زمان خود باشید و خودتان را آماده کنید که اگر فرزندتان در راه الله حرکت کرده اند و شهید شدند مبادا عفی بر چهره مردانه تان بنشیند
۹۵/۰۶/۰۱